من آن درخت عاشقم که ساحلی است جای من
صدای رودخانهیی نشسته در هوای من
ز ابرهای قبله هم تمتعی نمیبرم
مرا بهار میکند حضور آشنای من
ز آب و خاک آتشی قد و قیام کردهام
زمین عاشقانهیی گرفته است پای من
به برگ برگ من دلی ز انتظار میتپد
به شاخه شاخه میدود جنون ریشههای من
هزار بار دیگرم سر شکوفهکردن است
از این زمین، از این هوا، اگر رسد نوای من
سلام دوست خوبم.................امروز وبم یکساله شد...............دوست دارم همونطور که همیشه بهم لطف داشتی و سر میزدی امروزم بیای....البته این دفعه یکم زحمتت بیشتره!!!!اخه ازت میخوام نظر واقعیتو در باره این وب و هر چیز دیگه ای که فکر میکنی بهم کمک میکنه بگی.........راحت و بدون تعارف......منتظرم ها......بابای
سلام عزیزدلم....... واقعاْ خیلی عالیه آه من بدون تعارف میگم والا اگر زحمتی بیشتربکشی خیلی خوب میشه .. واسی این هم میگم که تو خودت گلی وکارت نیز گلی ..........بابا بای دیگه ........بایییییییییییی
نظریادت نره ........
سلام.......اپم بدو بیا....[گل]