نمازشام
نیت کردم اداسازم نماز شام گیسویت
پریشان شد زپیشم اقتدای مصحف رویت
حضورکعبه را درخاطرم آشفته کرد آخر
نسیمی از خیال آمد و رفت سرکویت
هوای سجده های ناتمامی داشتم لیکن
فراموشم شدند ازجلوه های باغ ناجویت
نمیدانم چه میدیدم چه میکردم چه میگفتم
همین دانم که در پیچیده بودم با سرمویت
به آهنگی سراپا آرزوتمهید میجستم
که تا بشکسته بالی را بپرواز آورم سویت
قیام و قعده ام بودی رکوع و سجده ام بودی
نماز شام را کردم ادا پهلو به پهلویت
ملک بود و مقام قدس عاصی بود و آزادی
قیامت سجده میزد برجناب حضرت رویت