شیشه ما سنگ خارا بشکند
خامی ما پخته ها را بشکند
آنچنان سنگین مزاج و محکم ایم
کوزه ما سنگ دریا بشکند
آنقدر ساغر شکستیم ازالم
تا طلسم یک معمأ بشکند
صد دل وصد دست وپا بشکسته ایم
تا که شد راه فردا بشکند
مااز آن میدان غریبان نیستیم
که دل ما بی تقاضا بشکند
گردن گردون گردان بشکنیم
پیش از آنکه گردن ما بشکند